به قلم دكتر مرادی غیاث آبادی
پیشگفتار: رویدادنامه نبونید- کوروش (که نخستین ترجمه فارسی متن کامل آن در اینجا منتشر میشود)، واپسین نمونه از سنت دیرین نگارش رویدادنامههای متکی بر گاهشماری در میانرودان (بینالنهرین) است. این کتیبه به ثبت رویدادهای سال نخست پادشاهی نبونید (556/ 555 پیش از میلاد) تا سال نخست پادشاهی کوروش بزرگ بر بابل (539/ 538 پیش از میلاد) میپردازد و در زمان پادشاهی کوروش و پیش از منشور معروف او نوشته شده است. این سند با اینکه بسیار کوتاه و آسیبدیده است، از چند جهت اهمیتی فراوان دارد: - کهنترین سند مکتوب از زمان پادشاهی کوروش بزرگ هخامنشی؛ - کهنترین منبع بازگویی غلبه کوروش بر سرزمینهای دیگر و از جمله تصرف بابل؛ - کهنترین راوی حملههای متقابل آستیاگ و کوروش، معرفی آستیاگ به عنوان آغازگر نبرد و سپس سقوط آستیاگ، آخرین پادشاه مادی و پایان شاهنشاهی ماد؛ - بازگویی رویدادهای سالهای پادشاهی آخرین شاه بابل و پایان همیشگی استقلال آن. رویدادهای زمان ورود کوروش به بابل، با همه گزیدهگویی آن، بسیار خواندنی و منبعی ارزنده برای آگاهی بیشتر و درستتر از رفتار کوروش با مردمان شهرهای مغلوب و گرامیداشت خدایان، ادیان و آیینهای آنان بشمار میرود. همچنین این متن، آگاهیهایی اندک اما مهم از رفتار شایسته کمبوجیه با نیایشگاهها و باورهای مردمی را عرضه میدارد. به گمان این نگارنده، متن رویدادنامه میتواند آموزگار شایستهای برای امروز ما نیز باشد. تاریخنویسی بیطرفانه، منصفانه، بدون اغراق و بزرگنمایی یا کوچکنمایی و بدون هرگونه توهین یا تمجید خطاب به هر شخصی و حتی خدایان و شاهان، از ویژگیهای ارزنده این سند تاریخی است.
رویدادنامه نبونید- کوروش، لوحهای گلی و دو رویه به خط و زبان بابلی نو (اَکـدی) و به بلندای 15 سانتیمتر است که به احتمال از شهر بابل بدست آمده و اکنون در گالری 55 موزه بریتانیا در لندن (قفسه 15) نگهداری میشود. بخشهای وسیعی از این لوحه آسیب دیده و خواندن کامل آن به دلیل افتادگیهای فراوان، ممکن نمیشود.از آنجا که ممکن است، خواندن متن کامل کتیبه با تمام بخشهای فروافتاده و نامفهوم آن برای همگان آسان نباشد، در آغاز چکیدهای آسانخوان از این رویدادنامه آورده میشود. * * * نمای پشت کتیبه نبونید- کوروش عکس از موزه بـریـتـانـیـا گالری 55، قفسه 15 شماره اثر: ANE 35382 چکیدهای از
رویدادنامه نبونید و کوروش بزرگ شاه آستیاگ، سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کوروش، شاه اَنشان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او در آیند. اما سپاهیان آستیاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند. آنگاه کوروش، بسوی کشور هگمتانه پیش تاخت و سرای پادشاهی او را تصرف کرد. شاه نَبونید در تِما اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در بابل بودند. شاه برای آیینهای ماه نیسانو (جشن آغاز بهار/ اَکیتو) به بابل نیامده بود. پیکر خدا نَبو به بابل نیامده بود. پیکر خدا بِـِل از اِسَگیلَه (نیایشگاه مَردوک) برای همراهی مشایعتکنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمیشد. اما برابر با سنتهای همیشگی، پیشکشیها به درون نیایشگاههای اِسَگیلَه و اِزیدَه برده شدند. گَئوبَروَه فرماندار گوتیوم، همراه با سپاه کوروش بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد و نگاهبانی از نیایشگاه اِسَگیلَه به سپرهای گوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای مقدس آن پا بگذارند. از آن پس، آیینها و مراسم به مانند گذشته برگزار شدند. کوروش به بابل اندر آمد. به پیش گامهای او، شاخههای سبز افشانده میشد. او با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کوروش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد و همه خدایان اَکَد که نَبونید آنها را در بابل بیقدر کرده بود، به شهرهای مقدس خودشان بازگردانده شدند. بانوی شاه (کاساندان) بمرد. یک بلندپایه، مراسم اشکریزان را در اَکَد برگزار کرد. همگی مردمان با گیسوان پریشان در آن انباز گشتند. کمبوجیه پسر کوروش، به نیایشگاه برفت و پیشکشیهایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد. سپس از نزد نَـبـو بسوی اسگیله فرا رفت و در برابر بِـل و خدا مـاربیتی، گوسفندی را پیشکش بکرد. * * * نمای جلوی کتیبه نبونید- کوروش عکس از کتابچه راهنمای موزه بـریـتـانـیـا گالری 55، قفسه 15 شماره اثر: ANE 35382 رویدادنامه نبونید و کوروش بزرگ
متن کامل (عبارتهای داخل ابرو از این مترجم است). (سطر نخست ناخوانا) سال آغاز پادشاهی، (556/ 555 پیش از میلاد) . . . او بلند کرد. شاه را بردند . . . تا بابل. سال نخست (555/ 554) آنان بینجامیدند [. . . ؟] و او برنخواست . . . همه خاندان . . . شاه، سپاه خود را فراخواند و بر علیه آن کشور (کـیـلـیـکـیـه؟) [صف بستند؟] . . . سال دوم (554/ 553) در ماه تِـبِـتـو (= آرامی: تِـبِـت/ فارسی باستان: اَنـامَـکَـه/ دی) در کشور هَـمَـث . . . سال سوم (553/ 552) در ماه آبـو (= آرامی: اَب/ فارسی باستان: دَرَنبـاچـی/ مرداد) ، از اَمَّـنَـنـوم (در کیـلـیـکـیـه)، از کوهستانهایی با درختان میوه [فراوان؟]، همه گونه میوه به بابل فرا فرستاده شد. شاه را بیماری در ربود، اما بزودی بهبودی باز آمد. در ماه کـیـسْـلـیـمـو (= آرامی: کِـسْـلِـو/ فارسی باستان: آثْـرییـادییَـه/ آذر)، شاه سپاهش را فراخواند و [سپاهیان را با شاه متحد کرد؟]. نَـبـوتَـتّـان اوسـورُف آمـورّو و . . . پیش تاختند بسوی . . آنان در برابر پایتخت اَدومّـو (= اِدوم) اردو زدند . . . دروازه شـیـنتـیـنـی . . . سپاه دشمن فرو کوفته شد. سال چهارم (552/ 551) . . . سال پنجم (551/ 550) . . . سال ششم (550/ 549) شاه آسـتـیـاگ (در متن بابلی: ایـشْـتـومِـگـو) سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کوروش (در متن بابلی: کـورَش)، شاه اَنـشـان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او در آیند. اما سپاهیان آسـتـیـاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند. کوروش، بسوی کشور هَـگـمَـتـانـه/ همدان (در بابلی: اَگَـمـتَـنـو) پیش تاخت. سرای پادشاهی او را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هـگـمـتـانـه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد. اشیای ارزشمندی از . . . سال هفتم (549/ 548) شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد بودند (در تمام متن، منظور از اکد، شهر بابل است). شاه برای آیینهای ماه نـیـسـانـو (= نـیـسـان/ فارسی باستان: اَدوکَـنَـئـیـشَـه/ فروردینماه)، (اَکـیـتـو، جشن آغاز بهار) به بابل نیامده بود. پیکر خدا نَـبـو به بابل نیامده بود. پیکر خدا بِـل (= مَردوک، خدای بزرگ بابل) از اِسَـگـیلَـه (نیایشگاه مردوک) برای همراهی مشایعتکنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمیشد. اما برابر با سنتهای همیشگی، پیشکشیها به درون نیایشگاههای اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه (نیایشگاه نَـبـو، خدای نویسندگی و دبیری) برده شدند. کاهن شِـشگَـلّـو، فدیه خوراک و آبزَور (افشاندن شراب یا روغن) را در نیایشگاه به انجام رساند. سال هشتم (548/ 547) . . . سال نهم (547/ 546) نـبـونـیـد (در متن بابلی: نَـبـونَـئـیـد/ یونانی: نَـبـونـیـدوس) شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد بودند. شاه برای آیینهای ماه نـیـسـانـو به بابل نیامده بود. خدا نَـبـو به بابل نیامده بود. خدا بِـل از اِسَـگـیلَـه برای همراهی مشایعتکنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمیشد. اما برابر با سنتهای همیشگی، پیشکشیها برای خدایان بـابـل و بورسیپا به درون نیایشگاههای اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه برده شدند. در روز پنجم از ماه نـیـسـانـو، مادر شاه بمرد. در اردوگاهی نزدیک رود فرات و بالاتر از شهر سـیـپار. ولیعهد و بلندپایگان تا سه روز سخت سوگوار بودند. یک بلندپایه، مراسم اشکریزان را برگزار کرد. یک بلندپایه در اَکَـد، اشکریزان را برای مادر شاه در ماه سـیـمـانـو (= آرامی: سـیـوَن/ فارسی باستان: ثـائـیـگَـرچـیـش/ خرداد) انجام داد. در ماه نـیـسـانـو، کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و در پایینتر از شهر اَربیل (آربِـلا) از رود دجـلـه گذر کرد. در ماه آجَـرو (= آرامی: اییـار/ فارسی باستان: ثـورَواهَـرَه/ اردیبهشت) او بسوی کشور لـیـ . . . (لـیـدیـه/ لـیـکـیـه؟) پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و داراییهای او را بگرفت. او در آنجا پادگانی برای خود بنیان نهاد. آنگاه شاه و سپاهیانش در آن پادگان بماندند. سال دهم (546/ 545) شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد بودند. شاه برای آیینهای ماه نـیـسـانـو به بابل نیامده بود. نَـبـو به بابل نیامده بود. بِـل از اِسَـگـیلَـه برای همراهی مشایعتکنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمیشد. اما برابر با سنتهای همیشگی، پیشکشیها برای خدایان بـابـل و بـورسیپا به درون نیایشگاههای اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه برده شدند. در روز بیست و یکم ماه سـیـمـانـو . . . از کشور عیلام به اَکَـد . . . فرماندار اوروک . . . سال یازدهم (545/ 544) شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد بودند. شاه برای آیینهای ماه نـیـسـانـو به بابل نیامده بود. نَـبـو به بابل نیامده بود. بِـل از اِسَـگـیلَـه برای همراهی مشایعتکنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمیشد. اما برابر با سنتهای همیشگی، پیشکشیها برای خدایان بـابـل و بـورسـیـپـا به درون نیایشگاههای اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه برده شدند. . . . (آسیبدیدگی طولانی در متن، رویدادهای سالهای دوازدهم تا پانزدهم تخریب شدهاند). . . . سال شانزدهم (539/540) . . . رود دجـلـه. در ماه آدارو (= آرامی: اَدار/ فارسی باستان: وییَـخـنَـه/ اسفند)، پیکر ایـشْـتَـر از اوروک . . . ارتش پارسها هجوم آورد. سال هفدهم (538/539) نَـبـو از شهر بـورسـیـپـا برای مشایعتکنندگان از بِـل برفت . . . شاه به نیایشگاه اِتـورکَـلَـمَّـه در آمد. در نیایشگاه او . . . کشور دریا (؟) به هجوم کوچکی دست زد. بِـل به میان مشایعتکنندگان رفت. آنان جشن سال نو را برابر با سنتهای همیشگی انجام دادند. در ماه [آبـو؟] لـوگـال مَـردَه (خدای شهر اوروک؟) و دیگر خدایان از شهر مَـرَد، و خدا زَبَـدَه (= زَبَـبَـه، خدای شهر کیش) و دیگر خدایان از شهر کـیـش، خدابانو نـیـنْـلـیـل (همسر مردوک) و دیگر خدایان هـورسَـگـکَـلَـمَـه (؟) از بابل دیدار کردند. تا اینکه در پایان ماه اولـولـو (= آرامی: اِلـول/ فارسی باستان: کـاربـاشـیـا/ شهریور) همه خدایان از بالا و پایین به اَکَـد در آمدند. خدایان شهرهای بـورسـیـپـا، کـوتـهَـه و سیپار نیامدند. در ماه تَـشـریـتـو (= آرامی: تـیـشـری/ فارسی باستان: بـاگَـیـادَئـیـش/ مهر)، هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس (شاید در جای بغداد امروزی) بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند (علیه چه کسی؟). اما او (کوروش یا نبونید؟) همه مردمان شهر را از دم بکشت. در باره این بند بنگرید به: قتلعام مردم اکد، به فرمان کورش یا به دست نبونید؟ در روز پانزدهم، سیپار بدون جنگ تصرف شد. نَـبـونـیـد بگریخت. در روز شانزدهم، گَـئـوبَـروَه/ گـوبـریـاس (در متن بابلی: اوگْـبَـرو)، فرماندار گوتیوم (سرزمین گـوتـیـان، از ایرانیان باختری)، همراه با سپاه کوروش بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد. سپس نـبـونـیـد به بابل بازگشت و آنگاه او در آنجا بازداشت شد. در پایان ماه، نگاهبانی از نیایشگاه اسگیله به سپرهای گـوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای آن راه برند. از آن پس، آیینها و مراسم به مانند گذشته برگزار میشوند. در روز سوم از ماه آرَهـسَـمـنَـه (= آرامی: مِـرهِـشـوان/ فارسی باستان: وَرکَـزَنَـه/ آبان)، کوروش به بابل اندر آمد. به پیش گامهای او، شاخههای سبز افشانده میشد. او با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد. از ماه کیسْلیمو تا ماه آدارو، همه خدایان اَکَد که نَبونید آنها را در بابل بیقدر کرده بود، به شهرهای مقدس خودشان بازگردانده شدند. در شب یازدهم ماه آرَهسَمنَه، گئوبَروَه مرد. در روز . . . ماه آدارو، بانوی شاه (کاساندان) بمرد. از روز بیست و هفتم ماه آدارو تا روز سوم از ماه نیسانو، یک بلندپایه، مراسم اشکریزان را در اَکَد برگزار کرد. همگی مردمان با گیسوان پریشان در آن انباز گشتند. در روز چهارم، کمبوجیه پسر کوروش، برفت به نیایشگاه [. . .؟ (اِزیدَه؟)] نَـبـو که . . . گـاو نـر . . . او بدان جایگه برفت و پیشکشیهایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد . . . نیزهها و تیردانهای چرمی از . . . (سپس از نزد) نَبو بسوی اِسَگیلَه فرا رفت. او در برابر بِـل و خدا مـاربـیـتـی (؟)، گوسفندی را پیشکش بکرد.
|